معنی جلگه علفزار

حل جدول

جلگه علفزار

استپ


جلگه بزرگ علفزار

استپ


علفزار

چمنزار، چراگاه، سبزه زار

مترادف و متضاد زبان فارسی

علفزار

چراگاه، راود، سبزه‌زار، مرتع، مرغزار، مرغزار،
(متضاد) کشتزار


جلگه

دشت، هامون

فارسی به عربی

علفزار

عشب، مرج


جلگه

حمله، سهل

فرهنگ معین

علفزار

(~.) [ع - فا.] (اِمر.) زمینی که بر آن علف های خودرو روییده است.


جلگه

(جُ گِ) (اِ.) زمین صاف و هموار.

فرهنگ عمید

علفزار

زمینی که در آن علف بسیار باشد، چراگاه،


جلگه

زمین مسطح، هموار، و پهناور با شیب کم و سطح رسوبی،

فارسی به انگلیسی

علفزار

Grass, Grassland, Grazing (La, Meadow

فارسی به آلمانی

علفزار

Achse [noun], Balken [noun], Dorn [noun], Holm [noun], Spindel [noun], Welle [noun]

فرهنگ پهلوی

جلگه

زمین پهناور

فرهنگ فارسی هوشیار

جلگه

زمین و مسطح دارای گیاه، زمین هموار و دشت و هامون

معادل ابجد

جلگه علفزار

446

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری